مانند هر هوش دیگری، برخی از افراد با هوش درون فردی بالایی متولد می شوند و برای برخی دیگر تقویت هوش درون فردی برای افزایش خودآگاهی توصیه می شود. با این حال، همیشه زمان کافی برای یادگیری و ساخت هر چیزی جدید وجود دارد. کمبود خودآگاهی یک مشکل رو به رشد در دنیای امروز است. مردم در دنیای پر از مگابایت اطلاعات و اتصال سریع  به سختی افکار خود را با هم مرتبط می کنند. در نتیجه، زمان کمی برای خود اندیشی وجود دارد. فیلسوفان و متفکرانی که در بیان افکار و رفتارهای خود به خوبی سرعت می‌گیرند، اغلب مردم را در حیرت فرو می‌برند و آنها را در مورد هوش و ادراک خود متحیر می‌کنند. توانایی تجزیه و تحلیل احساسات و افکار خود را هوش درون فردی می‌گویند. به عبارت دیگراین نوع از هوش آگاهی از خود است که به آن هوش شخصیتی نیز گفته می شود. در ادامه بیشتر راجب آن صحبت خواهیم کرد.

تقویت هوش درون فردی/مغزبرتر

 

هوش درون فردی چیست؟

فردی که دارای هوش درون فردی است، مدلی موثر از خود دارد که شامل خواسته ها، ترس ها و ظرفیت های خود می شود و می تواند از آن مدل برای تنظیم موثر زندگی خود استفاده کند. به زبان ساده، هوش درون فردی به توانایی درک احساسات اشاره دارد. شناخت خود، پی بردن به اینکه چه می‌خواهد و چه نمی‌خواهد، و پذیرفتن نقاط قوت و ضعف خود، همگی بخشی از ایجاد هوش درون فردی است. هوش درون فردی فرد را می‌توان با تمرین کافی در طول زمان پرورش داد. هوش درون فردی سبک یادگیری، نقاط قوت و فرصت های رشد و انگیزه شما را تعیین می‌کند.

اهمیت هوش درون فردی در چیست؟

هوش درون فردی و بین فردی دو نوع از هوش هاوارد گاردنر بودند. هر دو مربوط به روابط شخصی هستند. یکی از آن ها در رابطه با خود تعریف می شود و دیگری در رابطه با دیگران. وقتی در کنار هم استفاده شوند، می توانند به خودآگاهی عالی منجر شوند. اول باید گفت که همه ی انسان ها مقداری از این هوش را دارند ولی اندازه ی این هوش است که تفاوت ایجاد می کند. افرادی که دارای هوش درون فردی بالایی هستند قادر به برقراری ارتباط موثر میان مولفه های اجتماعی هستند که از ویژگی های مهم یک رهبر به شمار می روند. یا به عبارت دیگر این افراد استعداد خاصی در رهبری دارند.

هوش درون فردی یک گام فراتر از هوش هیجانی می رود. این یعنی درک آنچه در ذهن شما و آگاهی از احساسات خود اتفاق می افتد. شخصیت های تاریخی و رهبران فکری معروفی مانند استیو جابز، امرسون و سقراط نمونه هایی از متفکران درون فردی هستند.

تقویت هوش درون فردی مقدمه: مانند هر هوش دیگری، برخی از افراد با هوش درون فردی بالایی متولد می شوند و برای برخی دیگر تقویت هوش درون فردی برای افزایش خودآگاهی توصیه می شود. با این حال، همیشه زمان کافی برای یادگیری و ساخت هر چیزی جدید وجود دارد. کمبود خودآگاهی یک مشکل رو به رشد در دنیای امروز است. مردم در دنیای پر از مگابایت اطلاعات و اتصال سریع  به سختی افکار خود را با هم مرتبط می کنند. در نتیجه، زمان کمی برای خود اندیشی وجود دارد. فیلسوفان و متفکرانی که در بیان افکار و رفتارهای خود به خوبی سرعت می‌گیرند، اغلب مردم را در حیرت فرو می‌برند و آنها را در مورد هوش و ادراک خود متحیر می‌کنند. توانایی تجزیه و تحلیل احساسات و افکار خود را هوش درون فردی می‌گویند. به عبارت دیگراین نوع از هوش آگاهی از خود است که به آن هوش شخصیتی نیز گفته می شود. در ادامه بیشتر راجب آن صحبت خواهیم کرد. هوش درون فردی چیست؟ فردی که دارای هوش درون فردی است، مدلی موثر از خود دارد که شامل خواسته ها، ترس ها و ظرفیت های خود می شود و می تواند از آن مدل برای تنظیم موثر زندگی خود استفاده کند. به زبان ساده، هوش درون فردی به توانایی درک احساسات اشاره دارد. شناخت خود، پی بردن به اینکه چه می‌خواهد و چه نمی‌خواهد، و پذیرفتن نقاط قوت و ضعف خود، همگی بخشی از ایجاد هوش درون فردی است. هوش درون فردی فرد را می‌توان با تمرین کافی در طول زمان پرورش داد. هوش درون فردی سبک یادگیری، نقاط قوت و فرصت های رشد و انگیزه شما را تعیین می‌کند. اهمیت هوش درون فردی در چیست؟ هوش درون فردی و بین فردی دو نوع از هوش هاوارد گاردنر بودند. هر دو مربوط به روابط شخصی هستند. یکی از آن ها در رابطه با خود تعریف می شود و دیگری در رابطه با دیگران. وقتی در کنار هم استفاده شوند، می توانند به خودآگاهی عالی منجر شوند. اول باید گفت که همه ی انسان ها مقداری از این هوش را دارند ولی اندازه ی این هوش است که تفاوت ایجاد می کند. افرادی که دارای هوش درون فردی بالایی هستند قادر به برقراری ارتباط موثر میان مولفه های اجتماعی هستند که از ویژگی های مهم یک رهبر به شمار می روند. یا به عبارت دیگر این افراد استعداد خاصی در رهبری دارند. هوش درون فردی یک گام فراتر از هوش هیجانی می رود. این یعنی درک آنچه در ذهن شما و آگاهی از احساسات خود اتفاق می افتد. شخصیت های تاریخی و رهبران فکری معروفی مانند استیو جابز، امرسون و سقراط نمونه هایی از متفکران درون فردی هستند. چرا به هوش درون فردی نیاز داریم؟ ارتباط با دیگران، خواه همکاران، دوستان یا خانواده، بخشی از ایجاد یک زندگی معنادار است. افرادی که هوش درون فردی خود را توسعه داده اند، با ارتباطات درون فردی خوب هستند. آنها از افکار خود آگاه هستند و درک می کنند که آنچه آنها فکر می کنند به طور مستقیم بر نگرش آنها نسبت به زندگی و احساس آنها در مورد خود تأثیر می گذارد. با آن درک درستی از آنچه باید انجام دهید برای تغییر شرایط یا دستیابی به اهداف خاص به دست می آید. به عبارت دیگر، شما با خودتان هماهنگ هستید و می توانید با تغییر زندگی و شرایط خود تکامل پیدا کنید. لحن منفی، داشتن آگاهی برای تغییر افکارتان به افکار حمایتی تر است. بنابراین به جای اینکه به خودتان بگویید (البته من یک اشتباه دیگر مرتکب شدم، هرگز آن را درست نمی کنم)، ممکن است بگویید (اشتباهی کردم و از آن درس گرفتم). وقتی خودتان را بشناسید، تأثیرات خارجی را نمی پذیرید. می توانید انتقاد را به خاطر آنچه هست بپذیرید. این یک فرصت برای رشد شما به حساب می آید. البته شما باید انتقادات و افکار سمی را از خود دور نگه دارید تا به رشدتان آسیب وارد نشود. انتقاد شخصاً بر شما تأثیر نمی گذارد. این به این دلیل است که با درک خود، می توانید دیگران را بهتر درک کنید. می توانید تشخیص دهید که چه زمانی شخصی بازخورد شخصی مفیدی ارائه می دهد و چه زمانی بدخواه است. این نوع هوش می تواند شامل مهربانی با خود باشد. بنابراین، بدون قضاوت به دیگران نگاه کنید و بدون ترس، عصبانیت یا حالت تدافعی پاسخ دهید. در مجموع، این باعث می شود همکاران، اعضای تیم، رهبران، شرکا و دوستان بهتری باشیم. هوش درون فردی چگونه روی شخصیت شما تاثیر می گذارد؟ هوش درون فردی قبل از اینکه بر اهداف شغلی ما تأثیر بگذارد در سطح شخصی شروع می شود. رابطه شما با خودتان یک فرآیند مادام العمر است. همانطور که با خواسته ها، نیازها، دوست داشتن ها و دوست نداشتن های خود هماهنگ تر می شوید، می توانید همین را در دیگران تشخیص دهید. شما راحت‌تر با اعضای تیم ارتباط برقرار می‌کنید و این باعث می‌شود که شما یک رهبر فهمیده‌تر و دلسوزتر شوید. ارتباطات بین فردی شما بهبود می‌یابد و باعث می شود تا تصمیمات تجاری بهتری بگیرید. دانستن توانایی‌های خود و تیمتان همچنین به تفکر استراتژیک واقع‌بینانه‌تر و تصمیم‌گیری حساب‌شده‌تر اجازه می‌دهد که نتایج باکیفیتی به شما ارائه ‌دهد. افراد با هوش درون فردی  بالا تمایل بیشتری به دیدن تصویر بزرگ دارند، چیزی که برای هر کارآفرین موفقی ارزش حیاتی دارد. آیا هوش درون فردی قابلیت توسعه دارد؟ نظریه هوش های چندگانه هوارد گاردنر پیشنهاد می کند که افراد با تمام هوشی که تا به حال دارند متولد نمی شوند. این بدان معناست که همه ما می توانیم مهارت های شناختی خود را بهبود بخشیم و افزایش خودآگاهی را در هر زمانی از زندگی خود تجربه کنیم. اکثر مردم دانش لازم برای شناسایی دقیق ویژگی های شخصی خود را از طریق درون نگری ندارند. یکی از بهترین راه‌ها برای رسیدن به این هدف، تمرین ذهن‌آگاهی است. ذهن‌آگاهی فرآیند جلب توجه شما به تجربیات درونی و بیرونی است، همانطور که در لحظه حال اتفاق می‌افتند. در زندگی پرمشغله و اغلب پر استرس ما، بسیاری از مردم از یک مسئولیت به مسئولیت دیگر فرار می کنند. درباره اینکه آنها چه احساسی دارند، چه درک می شوند یا چه تأثیری از زندگی آنها بر آنها یا دیگران می گذارد، فکر نمی شود. آگاه‌تر شدن به‌طور خودکار منجر به تصمیم‌گیری بهتر، شناسایی آنچه ما را ناراضی می‌کند و از چه چیزهایی لذت می‌بریم، و بهبود روابطمان با دیگران می‌شود. ذهن آگاهی همچنین خودگویی منفی، نگرانی‌های غیرضروری، افرادی که از ما سوء استفاده می‌کنند و بسیاری موارد غیرضروری دیگر را آشکار می‌کند. برای سنجش هوش درون فردی ابزارهای آنلاین زیادی در سطح اینترنت موجود می باشد که با پرسیدن چند سوال می تواند میزان بهره مندی شما از این نوع هوش را مشخص کند. در ادامه به راه های تقویت هوش درون فردی می پردازیم. راه های تقویت هوش درون فردی: 1-برنامه ریزی کنید و آن را نزد خود نگه دارید. شاید شما اغلب تعهدات را فراموش می کنید یا اجازه می دهید کارهایی را که دوست ندارید روی هم انباشته شوند، زیرا هرگز حوصله انجام آن ها را ندارید. وقتی نمی دانید از کجا شروع کنید، شروع کار سخت است. شما همچنان کارها را به تعویق می اندازید، اما البته این باعث می شود که زمان کمتری برای انجام آن داشته باشید. سعی کنید برنامه ای ایجاد کنید که شامل تعهدات کاری و قرارهای ملاقات همراه با فعالیت های اجتماعی، کارهای خانه، و مراقبت از خود، مانند ورزش و ریلکس کردن باشد. این مورد می تواند بسیار راهگشا باشد. زیرا: داشتن یادآوری از همه چیزهایی که باید تکمیل کنید می‌تواند به شما کمک کند علیرغم حواس‌پرتی‌ها، برنامه‌ریزی فعالیت‌های لذت‌بخش را در مسیر خود نگه دارید. به شما یادآوری می‌کند که انتظار بیشتری نسبت به آن کوهی از لباس‌شویی دارید پس از چند هفته، ممکن است متوجه تغییری در نحوه مدیریت زمان خود شوید  حتی اگر برنامه ای نداشته باشید. 2- استعدادهای طبیعی خود را تغییر دهید. تعداد بسیار کمی از مردم به طور طبیعی در همه چیز خوب هستند، و این اشکالی ندارد! اما شما احتمالاً نقاط قوت خاصی دارید، حتی اگر هنوز آنها را نشناسید. شاید در صبر با بچه های کوچک یا همکاران بی ادب مهارت داشته باشید، اما شما این توانایی را دارید. وقتی اشتباه می کنید، با خودتان کمتر صبور باشید. یا شاید در محل کارتان یک حلال فوق العاده مشکل هستید، اما به سختی می توانید به مشکلات زندگی شخصی خود رسیدگی کنید. معمولاً مهارت های عاطفی را به سمت بیرون هدایت می کنید که به نفع دیگران باشد و در به کار بردن آن ها شکست می خورید. این می‌تواند باعث شود به نظر برسد که شما فاقد آن مهارت‌ها هستید، در حالی که واقعاً کمک به دیگران برای شما آسان‌تر است. اما شما مستحق همین حمایت هستید. اگر دوستی را تشویق می‌کنید که به چیزی چالش‌برانگیز پایبند باشد، به‌جای تسلیم شدن، آن اصرار را به سمت خود هدایت کنید. 3-مدیتیشن را فراموش نکنید. مدیتیشن می تواند به شما کمک کند تا یاد بگیرید که به طور آگاهانه آنچه را که فکر می کنید و احساس می کنید بدون گرفتار شدن در مارپیچ های افکار منفی یا قضاوت خود بپذیرید. این تمرین برای بسیاری از افرادی است که به دنبال افزایش آگاهی عاطفی هستند. مزایای کلیدی آن عبارتند از: آرامش تسکین استرس بهبود خواب شاید این اثرات مستقیماً به شما کمک نکند که با خودتان ارتباط برقرار کنید. اما آنها می توانند به بهبود سلامت جسمی و عاطفی کمک کنند. احساس قوی بودن از نظر ذهنی و جسمی می تواند به تقویت عزم درونی شما کمک کند، و کار کردن در موقعیت های سخت را آسان تر می کند. مدیتیشن همچنین دارای مزایای دیگری است که بیشتر با افزایش خودآگاهی مرتبط است: این می تواند به شما کمک کند تا توجه خود را به طور مؤثرتری متمرکز کنید، که ممکن است منجر به بهبود تمرکز منبع مطمئن در همه زمینه های زندگی شود. افزایش تمرکز حواس ممکن است تمایل شما را برای در نظر گرفتن راه های جدید برای حل مشکلات به منبع قابل اعتماد تبدیل کند. 4- برای خود اندیشی وقت بگذارید. انعکاس خود ممکن است کاری بسیار بزرگ به نظر برسد. و بله، می تواند زمینه های زیادی را پوشش دهد و منجر به تقویت هوش درون فردی شود. اما در واقع فقط شامل فکر کردن در مورد اعمال، انتخاب ها، و چیزهای مهم در زندگی شما، از جمله ارزش های شخصی و عزیزان است. وقتی به خود فکر می کنید، ممکن است به این توجه کنید که چه عاداتی برای شما مفید است و کجا چالش هایی را تجربه می کنید. این فرآیند همچنین می‌تواند به تقویت دانش شما در مورد افراد و چیزهایی که واقعاً مهم هستند کمک کند. این به شما این فرصت را می‌دهد که راه‌های جدیدی را برای دستیابی به آن چیزها یا حفظ آن‌ها کشف کنید. 5-احساسات درونی خود را بنویسید. نوشتن می تواند به شما کمک کند تا با ارائه یک بازخورد ملموس از افکار و احساسات که بعداً به آن نگاه کنید، با خودتان در یک سطح عاطفی عمیق ارتباط برقرار کنید. دفتر خاطرات شما یک پرونده مکتوب از شما است. فضای بسیار خوبی برای پیگیری اهداف مهم، احساسات، همچنین به شما کمک می‌کند تا مواردی را که می‌خواهید به آنها بپردازید، مانند اعتماد به نفس پایین یا نداشتن انگیزه را مشخص کنید. نگه‌داشتن یک دفتر خاطرات نیز می‌تواند در طول زمان نشان دهنده رشد باشد. زمانی که به توانایی‌های درونی خود شک دارید یا احساس می‌کنید که این کار را نکرده‌اید. کارهای زیادی انجام داده‌اید، نگاهی به ماه‌ها یا سال‌های گذشته می‌تواند به شما نشان دهد که مهارت‌های شما کجا درخشیده است. مثلاً ممکن است یک بحران را به خوبی مدیریت کرده باشید یا مقاومت لازم را داشته باشید که پس از یک جدایی دردناک به عقب برگردید. 6-دلسوزی را در خود پرورش دهید. همدردی با دیگران یکی از راه های پرورش عواطف و احساسات و تقویت هوش درون فردی افراد می باشد. افزایش شفقت نسبت به دیگران می تواند به شما کمک کند تا با تجربه عاطفی خود هماهنگی بیشتری داشته باشید و به شکوفا شدن شفقت به خود کمک کنید. شفقت همیشه به راحتی به دست نمی آید. دلسوزی برای افرادی که با دیگران بد رفتار می کنند و رفتارهای خشک و بی مهر از خود نشان می دهند بسیار دشوار است. اما ضرب المثل خود را به جای آنها بگذارید همیشه مکان خوبی برای شروع است. در نظر گرفتن دیدگاه شخص دیگر اغلب بینشی را در مورد اینکه چرا ممکن است به روشی خاص عمل کنند را ارائه می دهد. انجام یک عمل مهربانانه تصادفی همچنین می تواند به تقویت احساسات مثبت نسبت به دیگران کمک کند. اما به یاد داشته باشید که همه اشتباه می کنند. شفقت و سایر مهارت‌های خودآگاهی این کار را آسان‌تر می‌کند: تشخیص دهید کجا اشتباه کرده اید. بپذیرید که عوامل زمینه ای و مشکلات شخصی اغلب انجام بهترین انتخاب را در هر موقعیتی سخت می کند. معتقد باشید که اکثر مردم (از جمله خودتان) سعی می کنند با آنچه که دارند بهترین کار را انجام دهند. 7- خودگویی مثبت را تمرین کنید. روشی که با خود صحبت می کنید و در مورد خود فکر می کنید می تواند تأثیر زیادی بر تجربه درونی شما داشته باشد. الگوهای افکار منفی و انتقاد شدید از خود ممکن است راه خوبی برای ایجاد انگیزه در خود و مسئول دانستن خود در قبال اشتباهات به نظر برسد، اما اغلب، اینها تأثیر معکوس دارند. به جای اینکه ذهن خود را در زمانی که به هم ریخته‌اید مشغول کنید، سعی کنید به جایی که موفق شدید نگاهی بیندازید. چه چیزی برای شما مناسب بود؟ هنوز هم عاقلانه است که توجه داشته باشید که در کجا ممکن است جایی برای رشد داشته باشید. اما خودتان را برای آن تحسین کنید. نقاط قوت و دستاوردها می تواند به شما کمک کند با اطمینان و اراده بیشتر به این نقاط ضعیف نزدیک شوید. 8-شانس کارهای جدید را به خود بدهید. امتحان کردن چیز جدید می‌تواند ترسناک باشد. اما گاهی اوقات یک ریسک کوچک می‌تواند نتیجه دهد، خواه شما: تلاش برای کمک به رشد یک رابطه شروع به یک حرفه جدید انتخاب یک سرگرمی جدید پیروی از همان روال‌های معمول می‌تواند شما را عقب نگه دارد و شما را از جستجوی جایگزین‌هایی که می‌توانند نیازهای شما را به طور مؤثرتری برآورده کنند، باز دارد. ریسک‌پذیری که به موفقیت ختم می‌شود می‌تواند اعتماد به نفس را افزایش دهد و به شما انگیزه دهد که به تلاش‌های جدید ادامه دهید. تمرین کردن مکرر نمی تواند منجر به پیشرفت شود. شما هنوز در حال ایجاد ویژگی هایی مانند انعطاف پذیری و پشتکار هستید، زیرا عبور از موانع به شما نشان می دهد که همیشه می توانید ادامه دهید و دوباره تلاش کنید. 9-اهداف خود را مدنظر داشته باشید. اهداف چیزهای زیادی در مورد اینکه شما به عنوان یک شخص هستید و چه چیزی شما را هدایت می کند، می گویند. آنها به انتخاب های شما کمک می کنند و زندگی شما را شکل می دهند. داشتن اهداف چه برای آینده نزدیک و چه برای آینده بسیار مهم است. موفقیت با اهداف کوچکتر، مانند ترک یک عادت ناخواسته یا خواندن یک کتاب در هر ماه، می تواند شما را برای دستیابی به اهداف گسترده تر توانمند کند. به تلاش طولانی مدت نیاز دارد، مانند کاهش ردپای کربن یا تبدیل شدن به یک فرد کاملاً صادق. اهداف واقع بینانه محدودیت ها و نقاط قوت شخصی شما را در نظر می گیرند. شناخت دستاوردهای گذشته خودآگاهی را بیشتر می کند و همچنین شجاعت شما را برای برداشتن گام های بزرگتر با اهداف آینده تقویت می کند. فکر کردن در مورد فردی که می خواهید تبدیل شوید می تواند به شما کمک کند تا به هدف گذاری برای رسیدن به آن رویاها ادامه دهید. 10-با یک روان شناس مشورت کنید. با کمک یک درمانگر، اغلب می توانید با شناسایی چالش ها یا زمینه های نگرانی که در افکار و عادات شما ظاهر می شوند، هوش درون فردی خود را تقویت کنید. یک درمانگر همچنین می‌تواند به شما کمک کند الگوهای خاص را به مهارت‌های درون فردی پیوند دهید و در زمینه‌هایی که ارزش کاوش بیشتر را دارند راهنمایی کند. به عنوان مثال، اگر تلاش می کنید تا خود را به خاطر اشتباهاتی که مرتکب شده اید ببخشید، یک درمانگر می تواند به شما کمک کند که این موضوع را با شفقت درونی خود مرتبط کنید و مهارت هایی را برای تقویت مهربانی خود آموزش دهید. نتیجه گیری: شاید هوش درون فردی و تقویت آن نتیجه ی ملموس بصری برای بسیاری از افراد جامعه نداشته باشد ولی جالب است بدانیم که افراد بسیار موفق از جمله رهبران بزرگ دنیا از این استعداد ذاتی برخوردار بودند و آن را به کار می گرفتند. شما نیز می توانید با استفاده از متدهای بالا هوش درون فردی خود را تقویت کنید. تقویت هوش درون فردی مقدمه: مانند هر هوش دیگری، برخی از افراد با هوش درون فردی بالایی متولد می شوند و برای برخی دیگر تقویت هوش درون فردی برای افزایش خودآگاهی توصیه می شود. با این حال، همیشه زمان کافی برای یادگیری و ساخت هر چیزی جدید وجود دارد. کمبود خودآگاهی یک مشکل رو به رشد در دنیای امروز است. مردم در دنیای پر از مگابایت اطلاعات و اتصال سریع  به سختی افکار خود را با هم مرتبط می کنند. در نتیجه، زمان کمی برای خود اندیشی وجود دارد. فیلسوفان و متفکرانی که در بیان افکار و رفتارهای خود به خوبی سرعت می‌گیرند، اغلب مردم را در حیرت فرو می‌برند و آنها را در مورد هوش و ادراک خود متحیر می‌کنند. توانایی تجزیه و تحلیل احساسات و افکار خود را هوش درون فردی می‌گویند. به عبارت دیگراین نوع از هوش آگاهی از خود است که به آن هوش شخصیتی نیز گفته می شود. در ادامه بیشتر راجب آن صحبت خواهیم کرد. هوش درون فردی چیست؟ فردی که دارای هوش درون فردی است، مدلی موثر از خود دارد که شامل خواسته ها، ترس ها و ظرفیت های خود می شود و می تواند از آن مدل برای تنظیم موثر زندگی خود استفاده کند. به زبان ساده، هوش درون فردی به توانایی درک احساسات اشاره دارد. شناخت خود، پی بردن به اینکه چه می‌خواهد و چه نمی‌خواهد، و پذیرفتن نقاط قوت و ضعف خود، همگی بخشی از ایجاد هوش درون فردی است. هوش درون فردی فرد را می‌توان با تمرین کافی در طول زمان پرورش داد. هوش درون فردی سبک یادگیری، نقاط قوت و فرصت های رشد و انگیزه شما را تعیین می‌کند. اهمیت هوش درون فردی در چیست؟ هوش درون فردی و بین فردی دو نوع از هوش هاوارد گاردنر بودند. هر دو مربوط به روابط شخصی هستند. یکی از آن ها در رابطه با خود تعریف می شود و دیگری در رابطه با دیگران. وقتی در کنار هم استفاده شوند، می توانند به خودآگاهی عالی منجر شوند. اول باید گفت که همه ی انسان ها مقداری از این هوش را دارند ولی اندازه ی این هوش است که تفاوت ایجاد می کند. افرادی که دارای هوش درون فردی بالایی هستند قادر به برقراری ارتباط موثر میان مولفه های اجتماعی هستند که از ویژگی های مهم یک رهبر به شمار می روند. یا به عبارت دیگر این افراد استعداد خاصی در رهبری دارند. هوش درون فردی یک گام فراتر از هوش هیجانی می رود. این یعنی درک آنچه در ذهن شما و آگاهی از احساسات خود اتفاق می افتد. شخصیت های تاریخی و رهبران فکری معروفی مانند استیو جابز، امرسون و سقراط نمونه هایی از متفکران درون فردی هستند. چرا به هوش درون فردی نیاز داریم؟ ارتباط با دیگران، خواه همکاران، دوستان یا خانواده، بخشی از ایجاد یک زندگی معنادار است. افرادی که هوش درون فردی خود را توسعه داده اند، با ارتباطات درون فردی خوب هستند. آنها از افکار خود آگاه هستند و درک می کنند که آنچه آنها فکر می کنند به طور مستقیم بر نگرش آنها نسبت به زندگی و احساس آنها در مورد خود تأثیر می گذارد. با آن درک درستی از آنچه باید انجام دهید برای تغییر شرایط یا دستیابی به اهداف خاص به دست می آید. به عبارت دیگر، شما با خودتان هماهنگ هستید و می توانید با تغییر زندگی و شرایط خود تکامل پیدا کنید. لحن منفی، داشتن آگاهی برای تغییر افکارتان به افکار حمایتی تر است. بنابراین به جای اینکه به خودتان بگویید (البته من یک اشتباه دیگر مرتکب شدم، هرگز آن را درست نمی کنم)، ممکن است بگویید (اشتباهی کردم و از آن درس گرفتم). وقتی خودتان را بشناسید، تأثیرات خارجی را نمی پذیرید. می توانید انتقاد را به خاطر آنچه هست بپذیرید. این یک فرصت برای رشد شما به حساب می آید. البته شما باید انتقادات و افکار سمی را از خود دور نگه دارید تا به رشدتان آسیب وارد نشود. انتقاد شخصاً بر شما تأثیر نمی گذارد. این به این دلیل است که با درک خود، می توانید دیگران را بهتر درک کنید. می توانید تشخیص دهید که چه زمانی شخصی بازخورد شخصی مفیدی ارائه می دهد و چه زمانی بدخواه است. این نوع هوش می تواند شامل مهربانی با خود باشد. بنابراین، بدون قضاوت به دیگران نگاه کنید و بدون ترس، عصبانیت یا حالت تدافعی پاسخ دهید. در مجموع، این باعث می شود همکاران، اعضای تیم، رهبران، شرکا و دوستان بهتری باشیم. هوش درون فردی چگونه روی شخصیت شما تاثیر می گذارد؟ هوش درون فردی قبل از اینکه بر اهداف شغلی ما تأثیر بگذارد در سطح شخصی شروع می شود. رابطه شما با خودتان یک فرآیند مادام العمر است. همانطور که با خواسته ها، نیازها، دوست داشتن ها و دوست نداشتن های خود هماهنگ تر می شوید، می توانید همین را در دیگران تشخیص دهید. شما راحت‌تر با اعضای تیم ارتباط برقرار می‌کنید و این باعث می‌شود که شما یک رهبر فهمیده‌تر و دلسوزتر شوید. ارتباطات بین فردی شما بهبود می‌یابد و باعث می شود تا تصمیمات تجاری بهتری بگیرید. دانستن توانایی‌های خود و تیمتان همچنین به تفکر استراتژیک واقع‌بینانه‌تر و تصمیم‌گیری حساب‌شده‌تر اجازه می‌دهد که نتایج باکیفیتی به شما ارائه ‌دهد. افراد با هوش درون فردی  بالا تمایل بیشتری به دیدن تصویر بزرگ دارند، چیزی که برای هر کارآفرین موفقی ارزش حیاتی دارد. آیا هوش درون فردی قابلیت توسعه دارد؟ نظریه هوش های چندگانه هوارد گاردنر پیشنهاد می کند که افراد با تمام هوشی که تا به حال دارند متولد نمی شوند. این بدان معناست که همه ما می توانیم مهارت های شناختی خود را بهبود بخشیم و افزایش خودآگاهی را در هر زمانی از زندگی خود تجربه کنیم. اکثر مردم دانش لازم برای شناسایی دقیق ویژگی های شخصی خود را از طریق درون نگری ندارند. یکی از بهترین راه‌ها برای رسیدن به این هدف، تمرین ذهن‌آگاهی است. ذهن‌آگاهی فرآیند جلب توجه شما به تجربیات درونی و بیرونی است، همانطور که در لحظه حال اتفاق می‌افتند. در زندگی پرمشغله و اغلب پر استرس ما، بسیاری از مردم از یک مسئولیت به مسئولیت دیگر فرار می کنند. درباره اینکه آنها چه احساسی دارند، چه درک می شوند یا چه تأثیری از زندگی آنها بر آنها یا دیگران می گذارد، فکر نمی شود. آگاه‌تر شدن به‌طور خودکار منجر به تصمیم‌گیری بهتر، شناسایی آنچه ما را ناراضی می‌کند و از چه چیزهایی لذت می‌بریم، و بهبود روابطمان با دیگران می‌شود. ذهن آگاهی همچنین خودگویی منفی، نگرانی‌های غیرضروری، افرادی که از ما سوء استفاده می‌کنند و بسیاری موارد غیرضروری دیگر را آشکار می‌کند. برای سنجش هوش درون فردی ابزارهای آنلاین زیادی در سطح اینترنت موجود می باشد که با پرسیدن چند سوال می تواند میزان بهره مندی شما از این نوع هوش را مشخص کند. در ادامه به راه های تقویت هوش درون فردی می پردازیم. راه های تقویت هوش درون فردی: 1-برنامه ریزی کنید و آن را نزد خود نگه دارید. شاید شما اغلب تعهدات را فراموش می کنید یا اجازه می دهید کارهایی را که دوست ندارید روی هم انباشته شوند، زیرا هرگز حوصله انجام آن ها را ندارید. وقتی نمی دانید از کجا شروع کنید، شروع کار سخت است. شما همچنان کارها را به تعویق می اندازید، اما البته این باعث می شود که زمان کمتری برای انجام آن داشته باشید. سعی کنید برنامه ای ایجاد کنید که شامل تعهدات کاری و قرارهای ملاقات همراه با فعالیت های اجتماعی، کارهای خانه، و مراقبت از خود، مانند ورزش و ریلکس کردن باشد. این مورد می تواند بسیار راهگشا باشد. زیرا: داشتن یادآوری از همه چیزهایی که باید تکمیل کنید می‌تواند به شما کمک کند علیرغم حواس‌پرتی‌ها، برنامه‌ریزی فعالیت‌های لذت‌بخش را در مسیر خود نگه دارید. به شما یادآوری می‌کند که انتظار بیشتری نسبت به آن کوهی از لباس‌شویی دارید پس از چند هفته، ممکن است متوجه تغییری در نحوه مدیریت زمان خود شوید  حتی اگر برنامه ای نداشته باشید. 2- استعدادهای طبیعی خود را تغییر دهید. تعداد بسیار کمی از مردم به طور طبیعی در همه چیز خوب هستند، و این اشکالی ندارد! اما شما احتمالاً نقاط قوت خاصی دارید، حتی اگر هنوز آنها را نشناسید. شاید در صبر با بچه های کوچک یا همکاران بی ادب مهارت داشته باشید، اما شما این توانایی را دارید. وقتی اشتباه می کنید، با خودتان کمتر صبور باشید. یا شاید در محل کارتان یک حلال فوق العاده مشکل هستید، اما به سختی می توانید به مشکلات زندگی شخصی خود رسیدگی کنید. معمولاً مهارت های عاطفی را به سمت بیرون هدایت می کنید که به نفع دیگران باشد و در به کار بردن آن ها شکست می خورید. این می‌تواند باعث شود به نظر برسد که شما فاقد آن مهارت‌ها هستید، در حالی که واقعاً کمک به دیگران برای شما آسان‌تر است. اما شما مستحق همین حمایت هستید. اگر دوستی را تشویق می‌کنید که به چیزی چالش‌برانگیز پایبند باشد، به‌جای تسلیم شدن، آن اصرار را به سمت خود هدایت کنید. 3-مدیتیشن را فراموش نکنید. مدیتیشن می تواند به شما کمک کند تا یاد بگیرید که به طور آگاهانه آنچه را که فکر می کنید و احساس می کنید بدون گرفتار شدن در مارپیچ های افکار منفی یا قضاوت خود بپذیرید. این تمرین برای بسیاری از افرادی است که به دنبال افزایش آگاهی عاطفی هستند. مزایای کلیدی آن عبارتند از: آرامش تسکین استرس بهبود خواب شاید این اثرات مستقیماً به شما کمک نکند که با خودتان ارتباط برقرار کنید. اما آنها می توانند به بهبود سلامت جسمی و عاطفی کمک کنند. احساس قوی بودن از نظر ذهنی و جسمی می تواند به تقویت عزم درونی شما کمک کند، و کار کردن در موقعیت های سخت را آسان تر می کند. مدیتیشن همچنین دارای مزایای دیگری است که بیشتر با افزایش خودآگاهی مرتبط است: این می تواند به شما کمک کند تا توجه خود را به طور مؤثرتری متمرکز کنید، که ممکن است منجر به بهبود تمرکز منبع مطمئن در همه زمینه های زندگی شود. افزایش تمرکز حواس ممکن است تمایل شما را برای در نظر گرفتن راه های جدید برای حل مشکلات به منبع قابل اعتماد تبدیل کند. 4- برای خود اندیشی وقت بگذارید. انعکاس خود ممکن است کاری بسیار بزرگ به نظر برسد. و بله، می تواند زمینه های زیادی را پوشش دهد و منجر به تقویت هوش درون فردی شود. اما در واقع فقط شامل فکر کردن در مورد اعمال، انتخاب ها، و چیزهای مهم در زندگی شما، از جمله ارزش های شخصی و عزیزان است. وقتی به خود فکر می کنید، ممکن است به این توجه کنید که چه عاداتی برای شما مفید است و کجا چالش هایی را تجربه می کنید. این فرآیند همچنین می‌تواند به تقویت دانش شما در مورد افراد و چیزهایی که واقعاً مهم هستند کمک کند. این به شما این فرصت را می‌دهد که راه‌های جدیدی را برای دستیابی به آن چیزها یا حفظ آن‌ها کشف کنید. 5-احساسات درونی خود را بنویسید. نوشتن می تواند به شما کمک کند تا با ارائه یک بازخورد ملموس از افکار و احساسات که بعداً به آن نگاه کنید، با خودتان در یک سطح عاطفی عمیق ارتباط برقرار کنید. دفتر خاطرات شما یک پرونده مکتوب از شما است. فضای بسیار خوبی برای پیگیری اهداف مهم، احساسات، همچنین به شما کمک می‌کند تا مواردی را که می‌خواهید به آنها بپردازید، مانند اعتماد به نفس پایین یا نداشتن انگیزه را مشخص کنید. نگه‌داشتن یک دفتر خاطرات نیز می‌تواند در طول زمان نشان دهنده رشد باشد. زمانی که به توانایی‌های درونی خود شک دارید یا احساس می‌کنید که این کار را نکرده‌اید. کارهای زیادی انجام داده‌اید، نگاهی به ماه‌ها یا سال‌های گذشته می‌تواند به شما نشان دهد که مهارت‌های شما کجا درخشیده است. مثلاً ممکن است یک بحران را به خوبی مدیریت کرده باشید یا مقاومت لازم را داشته باشید که پس از یک جدایی دردناک به عقب برگردید. 6-دلسوزی را در خود پرورش دهید. همدردی با دیگران یکی از راه های پرورش عواطف و احساسات و تقویت هوش درون فردی افراد می باشد. افزایش شفقت نسبت به دیگران می تواند به شما کمک کند تا با تجربه عاطفی خود هماهنگی بیشتری داشته باشید و به شکوفا شدن شفقت به خود کمک کنید. شفقت همیشه به راحتی به دست نمی آید. دلسوزی برای افرادی که با دیگران بد رفتار می کنند و رفتارهای خشک و بی مهر از خود نشان می دهند بسیار دشوار است. اما ضرب المثل خود را به جای آنها بگذارید همیشه مکان خوبی برای شروع است. در نظر گرفتن دیدگاه شخص دیگر اغلب بینشی را در مورد اینکه چرا ممکن است به روشی خاص عمل کنند را ارائه می دهد. انجام یک عمل مهربانانه تصادفی همچنین می تواند به تقویت احساسات مثبت نسبت به دیگران کمک کند. اما به یاد داشته باشید که همه اشتباه می کنند. شفقت و سایر مهارت‌های خودآگاهی این کار را آسان‌تر می‌کند: تشخیص دهید کجا اشتباه کرده اید. بپذیرید که عوامل زمینه ای و مشکلات شخصی اغلب انجام بهترین انتخاب را در هر موقعیتی سخت می کند. معتقد باشید که اکثر مردم (از جمله خودتان) سعی می کنند با آنچه که دارند بهترین کار را انجام دهند. 7- خودگویی مثبت را تمرین کنید. روشی که با خود صحبت می کنید و در مورد خود فکر می کنید می تواند تأثیر زیادی بر تجربه درونی شما داشته باشد. الگوهای افکار منفی و انتقاد شدید از خود ممکن است راه خوبی برای ایجاد انگیزه در خود و مسئول دانستن خود در قبال اشتباهات به نظر برسد، اما اغلب، اینها تأثیر معکوس دارند. به جای اینکه ذهن خود را در زمانی که به هم ریخته‌اید مشغول کنید، سعی کنید به جایی که موفق شدید نگاهی بیندازید. چه چیزی برای شما مناسب بود؟ هنوز هم عاقلانه است که توجه داشته باشید که در کجا ممکن است جایی برای رشد داشته باشید. اما خودتان را برای آن تحسین کنید. نقاط قوت و دستاوردها می تواند به شما کمک کند با اطمینان و اراده بیشتر به این نقاط ضعیف نزدیک شوید. 8-شانس کارهای جدید را به خود بدهید. امتحان کردن چیز جدید می‌تواند ترسناک باشد. اما گاهی اوقات یک ریسک کوچک می‌تواند نتیجه دهد، خواه شما: تلاش برای کمک به رشد یک رابطه شروع به یک حرفه جدید انتخاب یک سرگرمی جدید پیروی از همان روال‌های معمول می‌تواند شما را عقب نگه دارد و شما را از جستجوی جایگزین‌هایی که می‌توانند نیازهای شما را به طور مؤثرتری برآورده کنند، باز دارد. ریسک‌پذیری که به موفقیت ختم می‌شود می‌تواند اعتماد به نفس را افزایش دهد و به شما انگیزه دهد که به تلاش‌های جدید ادامه دهید. تمرین کردن مکرر نمی تواند منجر به پیشرفت شود. شما هنوز در حال ایجاد ویژگی هایی مانند انعطاف پذیری و پشتکار هستید، زیرا عبور از موانع به شما نشان می دهد که همیشه می توانید ادامه دهید و دوباره تلاش کنید. 9-اهداف خود را مدنظر داشته باشید. اهداف چیزهای زیادی در مورد اینکه شما به عنوان یک شخص هستید و چه چیزی شما را هدایت می کند، می گویند. آنها به انتخاب های شما کمک می کنند و زندگی شما را شکل می دهند. داشتن اهداف چه برای آینده نزدیک و چه برای آینده بسیار مهم است. موفقیت با اهداف کوچکتر، مانند ترک یک عادت ناخواسته یا خواندن یک کتاب در هر ماه، می تواند شما را برای دستیابی به اهداف گسترده تر توانمند کند. به تلاش طولانی مدت نیاز دارد، مانند کاهش ردپای کربن یا تبدیل شدن به یک فرد کاملاً صادق. اهداف واقع بینانه محدودیت ها و نقاط قوت شخصی شما را در نظر می گیرند. شناخت دستاوردهای گذشته خودآگاهی را بیشتر می کند و همچنین شجاعت شما را برای برداشتن گام های بزرگتر با اهداف آینده تقویت می کند. فکر کردن در مورد فردی که می خواهید تبدیل شوید می تواند به شما کمک کند تا به هدف گذاری برای رسیدن به آن رویاها ادامه دهید. 10-با یک روان شناس مشورت کنید. با کمک یک درمانگر، اغلب می توانید با شناسایی چالش ها یا زمینه های نگرانی که در افکار و عادات شما ظاهر می شوند، هوش درون فردی خود را تقویت کنید. یک درمانگر همچنین می‌تواند به شما کمک کند الگوهای خاص را به مهارت‌های درون فردی پیوند دهید و در زمینه‌هایی که ارزش کاوش بیشتر را دارند راهنمایی کند. به عنوان مثال، اگر تلاش می کنید تا خود را به خاطر اشتباهاتی که مرتکب شده اید ببخشید، یک درمانگر می تواند به شما کمک کند که این موضوع را با شفقت درونی خود مرتبط کنید و مهارت هایی را برای تقویت مهربانی خود آموزش دهید. نتیجه گیری: شاید هوش درون فردی و تقویت آن نتیجه ی ملموس بصری برای بسیاری از افراد جامعه نداشته باشد ولی جالب است بدانیم که افراد بسیار موفق از جمله رهبران بزرگ دنیا از این استعداد ذاتی برخوردار بودند و آن را به کار می گرفتند. شما نیز می توانید با استفاده از متدهای بالا هوش درون فردی خود را تقویت کنید. تقویت هوش درون فردی مقدمه: مانند هر هوش دیگری، برخی از افراد با هوش درون فردی بالایی متولد می شوند و برای برخی دیگر تقویت هوش درون فردی برای افزایش خودآگاهی توصیه می شود. با این حال، همیشه زمان کافی برای یادگیری و ساخت هر چیزی جدید وجود دارد. کمبود خودآگاهی یک مشکل رو به رشد در دنیای امروز است. مردم در دنیای پر از مگابایت اطلاعات و اتصال سریع  به سختی افکار خود را با هم مرتبط می کنند. در نتیجه، زمان کمی برای خود اندیشی وجود دارد. فیلسوفان و متفکرانی که در بیان افکار و رفتارهای خود به خوبی سرعت می‌گیرند، اغلب مردم را در حیرت فرو می‌برند و آنها را در مورد هوش و ادراک خود متحیر می‌کنند. توانایی تجزیه و تحلیل احساسات و افکار خود را هوش درون فردی می‌گویند. به عبارت دیگراین نوع از هوش آگاهی از خود است که به آن هوش شخصیتی نیز گفته می شود. در ادامه بیشتر راجب آن صحبت خواهیم کرد. هوش درون فردی چیست؟ فردی که دارای هوش درون فردی است، مدلی موثر از خود دارد که شامل خواسته ها، ترس ها و ظرفیت های خود می شود و می تواند از آن مدل برای تنظیم موثر زندگی خود استفاده کند. به زبان ساده، هوش درون فردی به توانایی درک احساسات اشاره دارد. شناخت خود، پی بردن به اینکه چه می‌خواهد و چه نمی‌خواهد، و پذیرفتن نقاط قوت و ضعف خود، همگی بخشی از ایجاد هوش درون فردی است. هوش درون فردی فرد را می‌توان با تمرین کافی در طول زمان پرورش داد. هوش درون فردی سبک یادگیری، نقاط قوت و فرصت های رشد و انگیزه شما را تعیین می‌کند. اهمیت هوش درون فردی در چیست؟ هوش درون فردی و بین فردی دو نوع از هوش هاوارد گاردنر بودند. هر دو مربوط به روابط شخصی هستند. یکی از آن ها در رابطه با خود تعریف می شود و دیگری در رابطه با دیگران. وقتی در کنار هم استفاده شوند، می توانند به خودآگاهی عالی منجر شوند. اول باید گفت که همه ی انسان ها مقداری از این هوش را دارند ولی اندازه ی این هوش است که تفاوت ایجاد می کند. افرادی که دارای هوش درون فردی بالایی هستند قادر به برقراری ارتباط موثر میان مولفه های اجتماعی هستند که از ویژگی های مهم یک رهبر به شمار می روند. یا به عبارت دیگر این افراد استعداد خاصی در رهبری دارند. هوش درون فردی یک گام فراتر از هوش هیجانی می رود. این یعنی درک آنچه در ذهن شما و آگاهی از احساسات خود اتفاق می افتد. شخصیت های تاریخی و رهبران فکری معروفی مانند استیو جابز، امرسون و سقراط نمونه هایی از متفکران درون فردی هستند. چرا به هوش درون فردی نیاز داریم؟ ارتباط با دیگران، خواه همکاران، دوستان یا خانواده، بخشی از ایجاد یک زندگی معنادار است. افرادی که هوش درون فردی خود را توسعه داده اند، با ارتباطات درون فردی خوب هستند. آنها از افکار خود آگاه هستند و درک می کنند که آنچه آنها فکر می کنند به طور مستقیم بر نگرش آنها نسبت به زندگی و احساس آنها در مورد خود تأثیر می گذارد. با آن درک درستی از آنچه باید انجام دهید برای تغییر شرایط یا دستیابی به اهداف خاص به دست می آید. به عبارت دیگر، شما با خودتان هماهنگ هستید و می توانید با تغییر زندگی و شرایط خود تکامل پیدا کنید. لحن منفی، داشتن آگاهی برای تغییر افکارتان به افکار حمایتی تر است. بنابراین به جای اینکه به خودتان بگویید (البته من یک اشتباه دیگر مرتکب شدم، هرگز آن را درست نمی کنم)، ممکن است بگویید (اشتباهی کردم و از آن درس گرفتم). وقتی خودتان را بشناسید، تأثیرات خارجی را نمی پذیرید. می توانید انتقاد را به خاطر آنچه هست بپذیرید. این یک فرصت برای رشد شما به حساب می آید. البته شما باید انتقادات و افکار سمی را از خود دور نگه دارید تا به رشدتان آسیب وارد نشود. انتقاد شخصاً بر شما تأثیر نمی گذارد. این به این دلیل است که با درک خود، می توانید دیگران را بهتر درک کنید. می توانید تشخیص دهید که چه زمانی شخصی بازخورد شخصی مفیدی ارائه می دهد و چه زمانی بدخواه است. این نوع هوش می تواند شامل مهربانی با خود باشد. بنابراین، بدون قضاوت به دیگران نگاه کنید و بدون ترس، عصبانیت یا حالت تدافعی پاسخ دهید. در مجموع، این باعث می شود همکاران، اعضای تیم، رهبران، شرکا و دوستان بهتری باشیم. هوش درون فردی چگونه روی شخصیت شما تاثیر می گذارد؟ هوش درون فردی قبل از اینکه بر اهداف شغلی ما تأثیر بگذارد در سطح شخصی شروع می شود. رابطه شما با خودتان یک فرآیند مادام العمر است. همانطور که با خواسته ها، نیازها، دوست داشتن ها و دوست نداشتن های خود هماهنگ تر می شوید، می توانید همین را در دیگران تشخیص دهید. شما راحت‌تر با اعضای تیم ارتباط برقرار می‌کنید و این باعث می‌شود که شما یک رهبر فهمیده‌تر و دلسوزتر شوید. ارتباطات بین فردی شما بهبود می‌یابد و باعث می شود تا تصمیمات تجاری بهتری بگیرید. دانستن توانایی‌های خود و تیمتان همچنین به تفکر استراتژیک واقع‌بینانه‌تر و تصمیم‌گیری حساب‌شده‌تر اجازه می‌دهد که نتایج باکیفیتی به شما ارائه ‌دهد. افراد با هوش درون فردی  بالا تمایل بیشتری به دیدن تصویر بزرگ دارند، چیزی که برای هر کارآفرین موفقی ارزش حیاتی دارد. آیا هوش درون فردی قابلیت توسعه دارد؟ نظریه هوش های چندگانه هوارد گاردنر پیشنهاد می کند که افراد با تمام هوشی که تا به حال دارند متولد نمی شوند. این بدان معناست که همه ما می توانیم مهارت های شناختی خود را بهبود بخشیم و افزایش خودآگاهی را در هر زمانی از زندگی خود تجربه کنیم. اکثر مردم دانش لازم برای شناسایی دقیق ویژگی های شخصی خود را از طریق درون نگری ندارند. یکی از بهترین راه‌ها برای رسیدن به این هدف، تمرین ذهن‌آگاهی است. ذهن‌آگاهی فرآیند جلب توجه شما به تجربیات درونی و بیرونی است، همانطور که در لحظه حال اتفاق می‌افتند. در زندگی پرمشغله و اغلب پر استرس ما، بسیاری از مردم از یک مسئولیت به مسئولیت دیگر فرار می کنند. درباره اینکه آنها چه احساسی دارند، چه درک می شوند یا چه تأثیری از زندگی آنها بر آنها یا دیگران می گذارد، فکر نمی شود. آگاه‌تر شدن به‌طور خودکار منجر به تصمیم‌گیری بهتر، شناسایی آنچه ما را ناراضی می‌کند و از چه چیزهایی لذت می‌بریم، و بهبود روابطمان با دیگران می‌شود. ذهن آگاهی همچنین خودگویی منفی، نگرانی‌های غیرضروری، افرادی که از ما سوء استفاده می‌کنند و بسیاری موارد غیرضروری دیگر را آشکار می‌کند. برای سنجش هوش درون فردی ابزارهای آنلاین زیادی در سطح اینترنت موجود می باشد که با پرسیدن چند سوال می تواند میزان بهره مندی شما از این نوع هوش را مشخص کند. در ادامه به راه های تقویت هوش درون فردی می پردازیم. راه های تقویت هوش درون فردی: 1-برنامه ریزی کنید و آن را نزد خود نگه دارید. شاید شما اغلب تعهدات را فراموش می کنید یا اجازه می دهید کارهایی را که دوست ندارید روی هم انباشته شوند، زیرا هرگز حوصله انجام آن ها را ندارید. وقتی نمی دانید از کجا شروع کنید، شروع کار سخت است. شما همچنان کارها را به تعویق می اندازید، اما البته این باعث می شود که زمان کمتری برای انجام آن داشته باشید. سعی کنید برنامه ای ایجاد کنید که شامل تعهدات کاری و قرارهای ملاقات همراه با فعالیت های اجتماعی، کارهای خانه، و مراقبت از خود، مانند ورزش و ریلکس کردن باشد. این مورد می تواند بسیار راهگشا باشد. زیرا: داشتن یادآوری از همه چیزهایی که باید تکمیل کنید می‌تواند به شما کمک کند علیرغم حواس‌پرتی‌ها، برنامه‌ریزی فعالیت‌های لذت‌بخش را در مسیر خود نگه دارید. به شما یادآوری می‌کند که انتظار بیشتری نسبت به آن کوهی از لباس‌شویی دارید پس از چند هفته، ممکن است متوجه تغییری در نحوه مدیریت زمان خود شوید  حتی اگر برنامه ای نداشته باشید. 2- استعدادهای طبیعی خود را تغییر دهید. تعداد بسیار کمی از مردم به طور طبیعی در همه چیز خوب هستند، و این اشکالی ندارد! اما شما احتمالاً نقاط قوت خاصی دارید، حتی اگر هنوز آنها را نشناسید. شاید در صبر با بچه های کوچک یا همکاران بی ادب مهارت داشته باشید، اما شما این توانایی را دارید. وقتی اشتباه می کنید، با خودتان کمتر صبور باشید. یا شاید در محل کارتان یک حلال فوق العاده مشکل هستید، اما به سختی می توانید به مشکلات زندگی شخصی خود رسیدگی کنید. معمولاً مهارت های عاطفی را به سمت بیرون هدایت می کنید که به نفع دیگران باشد و در به کار بردن آن ها شکست می خورید. این می‌تواند باعث شود به نظر برسد که شما فاقد آن مهارت‌ها هستید، در حالی که واقعاً کمک به دیگران برای شما آسان‌تر است. اما شما مستحق همین حمایت هستید. اگر دوستی را تشویق می‌کنید که به چیزی چالش‌برانگیز پایبند باشد، به‌جای تسلیم شدن، آن اصرار را به سمت خود هدایت کنید. 3-مدیتیشن را فراموش نکنید. مدیتیشن می تواند به شما کمک کند تا یاد بگیرید که به طور آگاهانه آنچه را که فکر می کنید و احساس می کنید بدون گرفتار شدن در مارپیچ های افکار منفی یا قضاوت خود بپذیرید. این تمرین برای بسیاری از افرادی است که به دنبال افزایش آگاهی عاطفی هستند. مزایای کلیدی آن عبارتند از: آرامش تسکین استرس بهبود خواب شاید این اثرات مستقیماً به شما کمک نکند که با خودتان ارتباط برقرار کنید. اما آنها می توانند به بهبود سلامت جسمی و عاطفی کمک کنند. احساس قوی بودن از نظر ذهنی و جسمی می تواند به تقویت عزم درونی شما کمک کند، و کار کردن در موقعیت های سخت را آسان تر می کند. مدیتیشن همچنین دارای مزایای دیگری است که بیشتر با افزایش خودآگاهی مرتبط است: این می تواند به شما کمک کند تا توجه خود را به طور مؤثرتری متمرکز کنید، که ممکن است منجر به بهبود تمرکز منبع مطمئن در همه زمینه های زندگی شود. افزایش تمرکز حواس ممکن است تمایل شما را برای در نظر گرفتن راه های جدید برای حل مشکلات به منبع قابل اعتماد تبدیل کند. 4- برای خود اندیشی وقت بگذارید. انعکاس خود ممکن است کاری بسیار بزرگ به نظر برسد. و بله، می تواند زمینه های زیادی را پوشش دهد و منجر به تقویت هوش درون فردی شود. اما در واقع فقط شامل فکر کردن در مورد اعمال، انتخاب ها، و چیزهای مهم در زندگی شما، از جمله ارزش های شخصی و عزیزان است. وقتی به خود فکر می کنید، ممکن است به این توجه کنید که چه عاداتی برای شما مفید است و کجا چالش هایی را تجربه می کنید. این فرآیند همچنین می‌تواند به تقویت دانش شما در مورد افراد و چیزهایی که واقعاً مهم هستند کمک کند. این به شما این فرصت را می‌دهد که راه‌های جدیدی را برای دستیابی به آن چیزها یا حفظ آن‌ها کشف کنید. 5-احساسات درونی خود را بنویسید. نوشتن می تواند به شما کمک کند تا با ارائه یک بازخورد ملموس از افکار و احساسات که بعداً به آن نگاه کنید، با خودتان در یک سطح عاطفی عمیق ارتباط برقرار کنید. دفتر خاطرات شما یک پرونده مکتوب از شما است. فضای بسیار خوبی برای پیگیری اهداف مهم، احساسات، همچنین به شما کمک می‌کند تا مواردی را که می‌خواهید به آنها بپردازید، مانند اعتماد به نفس پایین یا نداشتن انگیزه را مشخص کنید. نگه‌داشتن یک دفتر خاطرات نیز می‌تواند در طول زمان نشان دهنده رشد باشد. زمانی که به توانایی‌های درونی خود شک دارید یا احساس می‌کنید که این کار را نکرده‌اید. کارهای زیادی انجام داده‌اید، نگاهی به ماه‌ها یا سال‌های گذشته می‌تواند به شما نشان دهد که مهارت‌های شما کجا درخشیده است. مثلاً ممکن است یک بحران را به خوبی مدیریت کرده باشید یا مقاومت لازم را داشته باشید که پس از یک جدایی دردناک به عقب برگردید. 6-دلسوزی را در خود پرورش دهید. همدردی با دیگران یکی از راه های پرورش عواطف و احساسات و تقویت هوش درون فردی افراد می باشد. افزایش شفقت نسبت به دیگران می تواند به شما کمک کند تا با تجربه عاطفی خود هماهنگی بیشتری داشته باشید و به شکوفا شدن شفقت به خود کمک کنید. شفقت همیشه به راحتی به دست نمی آید. دلسوزی برای افرادی که با دیگران بد رفتار می کنند و رفتارهای خشک و بی مهر از خود نشان می دهند بسیار دشوار است. اما ضرب المثل خود را به جای آنها بگذارید همیشه مکان خوبی برای شروع است. در نظر گرفتن دیدگاه شخص دیگر اغلب بینشی را در مورد اینکه چرا ممکن است به روشی خاص عمل کنند را ارائه می دهد. انجام یک عمل مهربانانه تصادفی همچنین می تواند به تقویت احساسات مثبت نسبت به دیگران کمک کند. اما به یاد داشته باشید که همه اشتباه می کنند. شفقت و سایر مهارت‌های خودآگاهی این کار را آسان‌تر می‌کند: تشخیص دهید کجا اشتباه کرده اید. بپذیرید که عوامل زمینه ای و مشکلات شخصی اغلب انجام بهترین انتخاب را در هر موقعیتی سخت می کند. معتقد باشید که اکثر مردم (از جمله خودتان) سعی می کنند با آنچه که دارند بهترین کار را انجام دهند. 7- خودگویی مثبت را تمرین کنید. روشی که با خود صحبت می کنید و در مورد خود فکر می کنید می تواند تأثیر زیادی بر تجربه درونی شما داشته باشد. الگوهای افکار منفی و انتقاد شدید از خود ممکن است راه خوبی برای ایجاد انگیزه در خود و مسئول دانستن خود در قبال اشتباهات به نظر برسد، اما اغلب، اینها تأثیر معکوس دارند. به جای اینکه ذهن خود را در زمانی که به هم ریخته‌اید مشغول کنید، سعی کنید به جایی که موفق شدید نگاهی بیندازید. چه چیزی برای شما مناسب بود؟ هنوز هم عاقلانه است که توجه داشته باشید که در کجا ممکن است جایی برای رشد داشته باشید. اما خودتان را برای آن تحسین کنید. نقاط قوت و دستاوردها می تواند به شما کمک کند با اطمینان و اراده بیشتر به این نقاط ضعیف نزدیک شوید. 8-شانس کارهای جدید را به خود بدهید. امتحان کردن چیز جدید می‌تواند ترسناک باشد. اما گاهی اوقات یک ریسک کوچک می‌تواند نتیجه دهد، خواه شما: تلاش برای کمک به رشد یک رابطه شروع به یک حرفه جدید انتخاب یک سرگرمی جدید پیروی از همان روال‌های معمول می‌تواند شما را عقب نگه دارد و شما را از جستجوی جایگزین‌هایی که می‌توانند نیازهای شما را به طور مؤثرتری برآورده کنند، باز دارد. ریسک‌پذیری که به موفقیت ختم می‌شود می‌تواند اعتماد به نفس را افزایش دهد و به شما انگیزه دهد که به تلاش‌های جدید ادامه دهید. تمرین کردن مکرر نمی تواند منجر به پیشرفت شود. شما هنوز در حال ایجاد ویژگی هایی مانند انعطاف پذیری و پشتکار هستید، زیرا عبور از موانع به شما نشان می دهد که همیشه می توانید ادامه دهید و دوباره تلاش کنید. 9-اهداف خود را مدنظر داشته باشید. اهداف چیزهای زیادی در مورد اینکه شما به عنوان یک شخص هستید و چه چیزی شما را هدایت می کند، می گویند. آنها به انتخاب های شما کمک می کنند و زندگی شما را شکل می دهند. داشتن اهداف چه برای آینده نزدیک و چه برای آینده بسیار مهم است. موفقیت با اهداف کوچکتر، مانند ترک یک عادت ناخواسته یا خواندن یک کتاب در هر ماه، می تواند شما را برای دستیابی به اهداف گسترده تر توانمند کند. به تلاش طولانی مدت نیاز دارد، مانند کاهش ردپای کربن یا تبدیل شدن به یک فرد کاملاً صادق. اهداف واقع بینانه محدودیت ها و نقاط قوت شخصی شما را در نظر می گیرند. شناخت دستاوردهای گذشته خودآگاهی را بیشتر می کند و همچنین شجاعت شما را برای برداشتن گام های بزرگتر با اهداف آینده تقویت می کند. فکر کردن در مورد فردی که می خواهید تبدیل شوید می تواند به شما کمک کند تا به هدف گذاری برای رسیدن به آن رویاها ادامه دهید. 10-با یک روان شناس مشورت کنید. با کمک یک درمانگر، اغلب می توانید با شناسایی چالش ها یا زمینه های نگرانی که در افکار و عادات شما ظاهر می شوند، هوش درون فردی خود را تقویت کنید. یک درمانگر همچنین می‌تواند به شما کمک کند الگوهای خاص را به مهارت‌های درون فردی پیوند دهید و در زمینه‌هایی که ارزش کاوش بیشتر را دارند راهنمایی کند. به عنوان مثال، اگر تلاش می کنید تا خود را به خاطر اشتباهاتی که مرتکب شده اید ببخشید، یک درمانگر می تواند به شما کمک کند که این موضوع را با شفقت درونی خود مرتبط کنید و مهارت هایی را برای تقویت مهربانی خود آموزش دهید. نتیجه گیری: شاید هوش درون فردی و تقویت آن نتیجه ی ملموس بصری برای بسیاری از افراد جامعه نداشته باشد ولی جالب است بدانیم که افراد بسیار موفق از جمله رهبران بزرگ دنیا از این استعداد ذاتی برخوردار بودند و آن را به کار می گرفتند. شما نیز می توانید با استفاده از متدهای بالا هوش درون فردی خود را تقویت کنید. تقویت هوش درون فردی/مغزبرتر

 

چرا به هوش درون فردی نیاز داریم؟

ارتباط با دیگران، خواه همکاران، دوستان یا خانواده، بخشی از ایجاد یک زندگی معنادار است. افرادی که هوش درون فردی خود را توسعه داده اند، با ارتباطات درون فردی خوب هستند. آنها از افکار خود آگاه هستند و درک می کنند که آنچه آنها فکر می کنند به طور مستقیم بر نگرش آنها نسبت به زندگی و احساس آنها در مورد خود تأثیر می گذارد.

با آن درک درستی از آنچه باید انجام دهید برای تغییر شرایط یا دستیابی به اهداف خاص به دست می آید. به عبارت دیگر، شما با خودتان هماهنگ هستید و می توانید با تغییر زندگی و شرایط خود تکامل پیدا کنید. لحن منفی، داشتن آگاهی برای تغییر افکارتان به افکار حمایتی تر است. بنابراین به جای اینکه به خودتان بگویید (البته من یک اشتباه دیگر مرتکب شدم، هرگز آن را درست نمی کنم)، ممکن است بگویید (اشتباهی کردم و از آن درس گرفتم).

وقتی خودتان را بشناسید، تأثیرات خارجی را نمی پذیرید. می توانید انتقاد را به خاطر آنچه هست بپذیرید. این یک فرصت برای رشد شما به حساب می آید. البته شما باید انتقادات و افکار سمی را از خود دور نگه دارید تا به رشدتان آسیب وارد نشود. انتقاد شخصاً بر شما تأثیر نمی گذارد. این به این دلیل است که با درک خود، می توانید دیگران را بهتر درک کنید. می توانید تشخیص دهید که چه زمانی شخصی بازخورد شخصی مفیدی ارائه می دهد و چه زمانی بدخواه است. این نوع هوش می تواند شامل مهربانی با خود باشد. بنابراین، بدون قضاوت به دیگران نگاه کنید و بدون ترس، عصبانیت یا حالت تدافعی پاسخ دهید. در مجموع، این باعث می شود همکاران، اعضای تیم، رهبران، شرکا و دوستان بهتری باشیم.

هوش درون فردی چگونه روی شخصیت شما تاثیر می گذارد؟

هوش درون فردی قبل از اینکه بر اهداف شغلی ما تأثیر بگذارد در سطح شخصی شروع می شود. رابطه شما با خودتان یک فرآیند مادام العمر است. همانطور که با خواسته ها، نیازها، دوست داشتن ها و دوست نداشتن های خود هماهنگ تر می شوید، می توانید همین را در دیگران تشخیص دهید.

شما راحت‌تر با اعضای تیم ارتباط برقرار می‌کنید و این باعث می‌شود که شما یک رهبر فهمیده‌تر و دلسوزتر شوید. ارتباطات بین فردی شما بهبود می‌یابد و باعث می شود تا تصمیمات تجاری بهتری بگیرید.

دانستن توانایی‌های خود و تیمتان همچنین به تفکر استراتژیک واقع‌بینانه‌تر و تصمیم‌گیری حساب‌شده‌تر اجازه می‌دهد که نتایج باکیفیتی به شما ارائه ‌دهد. افراد با هوش درون فردی  بالا تمایل بیشتری به دیدن تصویر بزرگ دارند، چیزی که برای هر کارآفرین موفقی ارزش حیاتی دارد.

تقویت هوش درون فردی/مغزبرتر

 

آیا هوش درون فردی قابلیت توسعه دارد؟

نظریه هوش های چندگانه هوارد گاردنر پیشنهاد می کند که افراد با تمام هوشی که تا به حال دارند متولد نمی شوند. این بدان معناست که همه ما می توانیم مهارت های شناختی خود را بهبود بخشیم و افزایش خودآگاهی را در هر زمانی از زندگی خود تجربه کنیم. اکثر مردم دانش لازم برای شناسایی دقیق ویژگی های شخصی خود را از طریق درون نگری ندارند.

یکی از بهترین راه‌ها برای رسیدن به این هدف، تمرین ذهن‌آگاهی است. ذهن‌آگاهی فرآیند جلب توجه شما به تجربیات درونی و بیرونی است، همانطور که در لحظه حال اتفاق می‌افتند.

در زندگی پرمشغله و اغلب پر استرس ما، بسیاری از مردم از یک مسئولیت به مسئولیت دیگر فرار می کنند. درباره اینکه آنها چه احساسی دارند، چه درک می شوند یا چه تأثیری از زندگی آنها بر آنها یا دیگران می گذارد، فکر نمی شود. آگاه‌تر شدن به‌طور خودکار منجر به تصمیم‌گیری بهتر، شناسایی آنچه ما را ناراضی می‌کند و از چه چیزهایی لذت می‌بریم، و بهبود روابطمان با دیگران می‌شود. ذهن آگاهی همچنین خودگویی منفی، نگرانی‌های غیرضروری، افرادی که از ما سوء استفاده می‌کنند و بسیاری موارد غیرضروری دیگر را آشکار می‌کند. برای سنجش هوش درون فردی ابزارهای آنلاین زیادی در سطح اینترنت موجود می باشد که با پرسیدن چند سوال می تواند میزان بهره مندی شما از این نوع هوش را مشخص کند. در ادامه به راه های تقویت هوش درون فردی می پردازیم.

راه های تقویت هوش درون فردی:

 

1-برنامه ریزی کنید و آن را نزد خود نگه دارید.

شاید شما اغلب تعهدات را فراموش می کنید یا اجازه می دهید کارهایی را که دوست ندارید روی هم انباشته شوند، زیرا هرگز حوصله انجام آن ها را ندارید. وقتی نمی دانید از کجا شروع کنید، شروع کار سخت است. شما همچنان کارها را به تعویق می اندازید، اما البته این باعث می شود که زمان کمتری برای انجام آن داشته باشید. سعی کنید برنامه ای ایجاد کنید که شامل تعهدات کاری و قرارهای ملاقات همراه با فعالیت های اجتماعی، کارهای خانه، و مراقبت از خود، مانند ورزش و ریلکس کردن باشد.

این مورد می تواند بسیار راهگشا باشد. زیرا:

داشتن یادآوری از همه چیزهایی که باید تکمیل کنید می‌تواند به شما کمک کند علیرغم حواس‌پرتی‌ها، برنامه‌ریزی فعالیت‌های لذت‌بخش را در مسیر خود نگه دارید.

به شما یادآوری می‌کند که انتظار بیشتری نسبت به آن کوهی از لباس‌شویی دارید پس از چند هفته، ممکن است متوجه تغییری در نحوه مدیریت زمان خود شوید  حتی اگر برنامه ای نداشته باشید.

تقویت هوش درون فردی/مغزبرتر

 

2- استعدادهای طبیعی خود را تغییر دهید.

تعداد بسیار کمی از مردم به طور طبیعی در همه چیز خوب هستند، و این اشکالی ندارد! اما شما احتمالاً نقاط قوت خاصی دارید، حتی اگر هنوز آنها را نشناسید. شاید در صبر با بچه های کوچک یا همکاران بی ادب مهارت داشته باشید، اما شما این توانایی را دارید. وقتی اشتباه می کنید، با خودتان کمتر صبور باشید. یا شاید در محل کارتان یک حلال فوق العاده مشکل هستید، اما به سختی می توانید به مشکلات زندگی شخصی خود رسیدگی کنید. معمولاً مهارت های عاطفی را به سمت بیرون هدایت می کنید که به نفع دیگران باشد و در به کار بردن آن ها شکست می خورید. این می‌تواند باعث شود به نظر برسد که شما فاقد آن مهارت‌ها هستید، در حالی که واقعاً کمک به دیگران برای شما آسان‌تر است. اما شما مستحق همین حمایت هستید. اگر دوستی را تشویق می‌کنید که به چیزی چالش‌برانگیز پایبند باشد، به‌جای تسلیم شدن، آن اصرار را به سمت خود هدایت کنید.

3-مدیتیشن را فراموش نکنید.

مدیتیشن می تواند به شما کمک کند تا یاد بگیرید که به طور آگاهانه آنچه را که فکر می کنید و احساس می کنید بدون گرفتار شدن در مارپیچ های افکار منفی یا قضاوت خود بپذیرید. این تمرین برای بسیاری از افرادی است که به دنبال افزایش آگاهی عاطفی هستند.

مزایای کلیدی آن عبارتند از:

  • آرامش
  • تسکین استرس
  • بهبود خواب

شاید این اثرات مستقیماً به شما کمک نکند که با خودتان ارتباط برقرار کنید. اما آنها می توانند به بهبود سلامت جسمی و عاطفی کمک کنند.

احساس قوی بودن از نظر ذهنی و جسمی می تواند به تقویت عزم درونی شما کمک کند، و کار کردن در موقعیت های سخت را آسان تر می کند. مدیتیشن همچنین دارای مزایای دیگری است که بیشتر با افزایش خودآگاهی مرتبط است:

  • این می تواند به شما کمک کند تا توجه خود را به طور مؤثرتری متمرکز کنید، که ممکن است منجر به بهبود تمرکز منبع مطمئن در همه زمینه های زندگی شود.
  • افزایش تمرکز حواس ممکن است تمایل شما را برای در نظر گرفتن راه های جدید برای حل مشکلات به منبع قابل اعتماد تبدیل کند.

4- برای خود اندیشی وقت بگذارید.

انعکاس خود ممکن است کاری بسیار بزرگ به نظر برسد. و بله، می تواند زمینه های زیادی را پوشش دهد و منجر به تقویت هوش درون فردی شود. اما در واقع فقط شامل فکر کردن در مورد اعمال، انتخاب ها، و چیزهای مهم در زندگی شما، از جمله ارزش های شخصی و عزیزان است. وقتی به خود فکر می کنید، ممکن است به این توجه کنید که چه عاداتی برای شما مفید است و کجا چالش هایی را تجربه می کنید. این فرآیند همچنین می‌تواند به تقویت دانش شما در مورد افراد و چیزهایی که واقعاً مهم هستند کمک کند. این به شما این فرصت را می‌دهد که راه‌های جدیدی را برای دستیابی به آن چیزها یا حفظ آن‌ها کشف کنید.

تقویت هوش درون فردی/مغزبرتر

 

5-احساسات درونی خود را بنویسید.

نوشتن می تواند به شما کمک کند تا با ارائه یک بازخورد ملموس از افکار و احساسات که بعداً به آن نگاه کنید، با خودتان در یک سطح عاطفی عمیق ارتباط برقرار کنید. دفتر خاطرات شما یک پرونده مکتوب از شما است. فضای بسیار خوبی برای پیگیری اهداف مهم، احساسات، همچنین به شما کمک می‌کند تا مواردی را که می‌خواهید به آنها بپردازید، مانند اعتماد به نفس پایین یا نداشتن انگیزه را مشخص کنید. نگه‌داشتن یک دفتر خاطرات نیز می‌تواند در طول زمان نشان دهنده رشد باشد. زمانی که به توانایی‌های درونی خود شک دارید یا احساس می‌کنید که این کار را نکرده‌اید. کارهای زیادی انجام داده‌اید، نگاهی به ماه‌ها یا سال‌های گذشته می‌تواند به شما نشان دهد که مهارت‌های شما کجا درخشیده است. مثلاً ممکن است یک بحران را به خوبی مدیریت کرده باشید یا مقاومت لازم را داشته باشید که پس از یک جدایی دردناک به عقب برگردید.

6-دلسوزی را در خود پرورش دهید.

همدردی با دیگران یکی از راه های پرورش عواطف و احساسات و تقویت هوش درون فردی افراد می باشد. افزایش شفقت نسبت به دیگران می تواند به شما کمک کند تا با تجربه عاطفی خود هماهنگی بیشتری داشته باشید و به شکوفا شدن شفقت به خود کمک کنید. شفقت همیشه به راحتی به دست نمی آید. دلسوزی برای افرادی که با دیگران بد رفتار می کنند و رفتارهای خشک و بی مهر از خود نشان می دهند بسیار دشوار است. اما ضرب المثل خود را به جای آنها بگذارید همیشه مکان خوبی برای شروع است. در نظر گرفتن دیدگاه شخص دیگر اغلب بینشی را در مورد اینکه چرا ممکن است به روشی خاص عمل کنند را ارائه می دهد. انجام یک عمل مهربانانه تصادفی همچنین می تواند به تقویت احساسات مثبت نسبت به دیگران کمک کند. اما به یاد داشته باشید که همه اشتباه می کنند.

شفقت و سایر مهارت‌های خودآگاهی این کار را آسان‌تر می‌کند:

  • تشخیص دهید کجا اشتباه کرده اید.
  • بپذیرید که عوامل زمینه ای و مشکلات شخصی اغلب انجام بهترین انتخاب را در هر موقعیتی سخت می کند.
  • معتقد باشید که اکثر مردم (از جمله خودتان) سعی می کنند با آنچه که دارند بهترین کار را انجام دهند.

7- خودگویی مثبت را تمرین کنید.

روشی که با خود صحبت می کنید و در مورد خود فکر می کنید می تواند تأثیر زیادی بر تجربه درونی شما داشته باشد. الگوهای افکار منفی و انتقاد شدید از خود ممکن است راه خوبی برای ایجاد انگیزه در خود و مسئول دانستن خود در قبال اشتباهات به نظر برسد، اما اغلب، اینها تأثیر معکوس دارند. به جای اینکه ذهن خود را در زمانی که به هم ریخته‌اید مشغول کنید، سعی کنید به جایی که موفق شدید نگاهی بیندازید. چه چیزی برای شما مناسب بود؟ هنوز هم عاقلانه است که توجه داشته باشید که در کجا ممکن است جایی برای رشد داشته باشید. اما خودتان را برای آن تحسین کنید. نقاط قوت و دستاوردها می تواند به شما کمک کند با اطمینان و اراده بیشتر به این نقاط ضعیف نزدیک شوید.

تقویت هوش درون فردی/مغزبرتر

 

8-شانس کارهای جدید را به خود بدهید.

امتحان کردن چیز جدید می‌تواند ترسناک باشد. اما گاهی اوقات یک ریسک کوچک می‌تواند نتیجه دهد، خواه شما:

  • تلاش برای کمک به رشد یک رابطه
  • شروع به یک حرفه جدید
  • انتخاب یک سرگرمی جدید

پیروی از همان روال‌های معمول می‌تواند شما را عقب نگه دارد و شما را از جستجوی جایگزین‌هایی که می‌توانند نیازهای شما را به طور مؤثرتری برآورده کنند، باز دارد. ریسک‌پذیری که به موفقیت ختم می‌شود می‌تواند اعتماد به نفس را افزایش دهد و به شما انگیزه دهد که به تلاش‌های جدید ادامه دهید. تمرین کردن مکرر نمی تواند منجر به پیشرفت شود. شما هنوز در حال ایجاد ویژگی هایی مانند انعطاف پذیری و پشتکار هستید، زیرا عبور از موانع به شما نشان می دهد که همیشه می توانید ادامه دهید و دوباره تلاش کنید.

9-اهداف خود را مدنظر داشته باشید.

اهداف چیزهای زیادی در مورد اینکه شما به عنوان یک شخص هستید و چه چیزی شما را هدایت می کند، می گویند. آنها به انتخاب های شما کمک می کنند و زندگی شما را شکل می دهند. داشتن اهداف چه برای آینده نزدیک و چه برای آینده بسیار مهم است. موفقیت با اهداف کوچکتر، مانند ترک یک عادت ناخواسته یا خواندن یک کتاب در هر ماه، می تواند شما را برای دستیابی به اهداف گسترده تر توانمند کند. به تلاش طولانی مدت نیاز دارد، مانند کاهش ردپای کربن یا تبدیل شدن به یک فرد کاملاً صادق. اهداف واقع بینانه محدودیت ها و نقاط قوت شخصی شما را در نظر می گیرند. شناخت دستاوردهای گذشته خودآگاهی را بیشتر می کند و همچنین شجاعت شما را برای برداشتن گام های بزرگتر با اهداف آینده تقویت می کند. فکر کردن در مورد فردی که می خواهید تبدیل شوید می تواند به شما کمک کند تا به هدف گذاری برای رسیدن به آن رویاها ادامه دهید.

10-با یک روان شناس مشورت کنید.

با کمک یک درمانگر، اغلب می توانید با شناسایی چالش ها یا زمینه های نگرانی که در افکار و عادات شما ظاهر می شوند، هوش درون فردی خود را تقویت کنید. یک درمانگر همچنین می‌تواند به شما کمک کند الگوهای خاص را به مهارت‌های درون فردی پیوند دهید و در زمینه‌هایی که ارزش کاوش بیشتر را دارند راهنمایی کند.

به عنوان مثال، اگر تلاش می کنید تا خود را به خاطر اشتباهاتی که مرتکب شده اید ببخشید، یک درمانگر می تواند به شما کمک کند که این موضوع را با شفقت درونی خود مرتبط کنید و مهارت هایی را برای تقویت مهربانی خود آموزش دهید.

تقویت هوش درون فردی/مغزبرتر

 

نتیجه گیری:

شاید هوش درون فردی و تقویت آن نتیجه ی ملموس بصری برای بسیاری از افراد جامعه نداشته باشد ولی جالب است بدانیم که افراد بسیار موفق از جمله رهبران بزرگ دنیا از این استعداد ذاتی برخوردار بودند و آن را به کار می گرفتند. شما نیز می توانید با استفاده از متدهای بالا هوش درون فردی خود را تقویت کنید.

 

 

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *